داستان طنز
توماس ادیسون
توم،تام یا تامس در یکی از شهرهای حاشیه ای ولایات متحده به دنیا آمد.??
او که از کودکی عشق انفجار و برق بود همیشه عادت داشت از قنداق فرار کرده و چوبی پیچ کشتی ای چیزی در پریز برق کند و سرانجام در یکی از اقدامات موفقیت آمیزش یخچال ساید بای ساید خانه شان سوخت! و از آن به بعد مادرش او را در قنداق میبست...????
تام از همان اول از دروس تئوری خوشش نمی آمد و بیشتر اهل کارهای عملی بود که همین باعث میشد معلم ها فکر کنند او دانش آموز خنگی است????
تام به دنبال علاقه خود تصمیم داشت به هنرستان برود ولی پدر مادر او که هردو دکتر مهندس!! بودند به شدت او را منع کردند و مادرش در یک اقدام حیاتی عنوان کرد که اگر او اینکار را بکند "شیرش را حلالش نمیکند"????
سرانجام یکی از معلمان تام که از طریق مدرسه با گروه مشاوره کژوان همکاری داشت او را به گوشه ای کشانده و یک ساعت و نیم در دفتر باهم صحبت کردند و آنجا چه گفتند الله اعلم! ولی باعث شد تام مسرانه به دنبال علاقیات خود برود و یک برقکار حرفه ای شود????
سال ها بعد تام و چند نفر از دوستانش با هم یک الکتریکی باز کردند و همانجا بود که آن ها لامپ و مهتابی اختراع کردندالبته قبلشم حدود هزار بار فیوز پرید،مغازه منفجر شد،برق محل رفت،وسایلشون ترکید و...
توماس همواره از آن معلم کژوانی به نیکی یاد می کرد و میگفت آن یک ساعت و نیم صحبت زندگیم را از این رو به او رو کرد...
گروه مشاوره کژوان??
سید جواد عمادی??
09373852176
یک هفته اول مشاوره رایگان